English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3590 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to get up to nonsense U ابلهانه رفتار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
idiotically U ابلهانه
foolish U ابلهانه
idiotic U ابلهانه
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
foolery U کار ابلهانه مسخرگی
doat U ابلهانه تعشق ورزیدن
doted U عشق ابلهانه ورزیدن
dote U عشق ابلهانه ورزیدن
dotes U عشق ابلهانه ورزیدن
That's sheer madness. U کاری کاملا ابلهانه ای است.
imbecilely U از روی کودنی یا سبک مغزی ابلهانه
demeaned U رفتار کردن
demeans U رفتار کردن
treats U رفتار کردن با
to demean oneself U رفتار کردن
to deport oneself U رفتار کردن
treats U رفتار کردن
treated U رفتار کردن
demean U رفتار کردن
treat U رفتار کردن
treat U رفتار کردن با
treated U رفتار کردن با
patronises U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronized U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
princes U مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronizes U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronised U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronize U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
prince U مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
shoot straight <idiom> U منصفانه رفتار کردن
jitter U با عصبانیت رفتار کردن
babies U مانندکودک رفتار کردن
baby U مانندکودک رفتار کردن
despotize U مستبدانه رفتار کردن
to act [be] one's age <idiom> <verb> U طبق سن خود رفتار کردن
to lump them all together <idiom> U با همه یکسان رفتار کردن
wronging U غیر منصفانه رفتار کردن
to go with the tide U طبق مقتضیات رفتار کردن
matronize U مانند رئیسه رفتار کردن
wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
wrongs U غیر منصفانه رفتار کردن
to wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
befriending U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
crosser U خلاف میل کسی رفتار کردن
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
crossest U خلاف میل کسی رفتار کردن
to cultivate good manners U کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
princesses U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
crosses U خلاف میل کسی رفتار کردن
live up to one's principles U موافق مرام خود رفتار کردن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
princess U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
stereotypy U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypes U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
princesse U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
stereotype U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
make oneself at home <idiom> U مثل خونه خود رفتار کردن
to go easy on somebody [something] U با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
To treat them all alike. (indiscriminately). U همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
conducted U رفتار کردن رهبری کردن
handles U رفتار کردن استعمال کردن
conducting U رفتار کردن رهبری کردن
conduct U رفتار کردن رهبری کردن
conducts U رفتار کردن رهبری کردن
handle U رفتار کردن استعمال کردن
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
misconduct U رفتار بد
demarch U رفتار
thews U رفتار
treatments U رفتار
comported U رفتار
behaviuor U رفتار
geste U رفتار
treatment U رفتار
gest U رفتار
exploits U : رفتار
demarche U رفتار
behavior U رفتار
behavio U رفتار
exploit U : رفتار
exploiting U : رفتار
dealing U رفتار
comport U رفتار
comporting U رفتار
conduct U رفتار
behaviour U رفتار
conducted U رفتار
conducts U رفتار
action U رفتار
haviour U رفتار
demeanor U رفتار
ergasia U رفتار
deportment U رفتار
demeanour U رفتار
havings U رفتار
gesture U رفتار
conducting U رفتار
bad conduct U سو رفتار
comportment U رفتار
actions U رفتار
ethic U رفتار
gestured U رفتار
treament U رفتار
gesturing U رفتار
comports U رفتار
conducts U رفتار اخلاقی
stereotypy U رفتار قالبی
anancastia U رفتار وسواسی
behavior rehearsal U تمرین رفتار
immoral U زشت رفتار
anankaslia U رفتار وسواسی
bearing U رفتار سلوک
maladdress U رفتار ناهنجار
get on one's high horse <idiom> U رفتار با تکبر
propriety of behaviour U درستی رفتار
unsports manlike conduct U رفتار ناجوانمردانه
behavior modification U تغییر رفتار
conducting U رفتار اخلاقی
behavior repertoire U خزانه رفتار
behavior therapy U رفتار درمانی
verbal behavior U رفتار کلامی
incipient behavior U رفتار اغازین
macho U نرینه رفتار
maternal behavior U رفتار مادری
conducted U رفتار اخلاقی
anancasm U رفتار وسواسی
conduct U رفتار اخلاقی
carried away U رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
brusque U خشن در رفتار
avoidance behavior U رفتار اجتنابی
regressive behavior U رفتار واپس رو
ethogram U شرح رفتار
illtreatment U سوء رفتار
explicit behavior U رفتار اشکار
illtreat U سوء رفتار
iron fist U رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
manner U رفتار ادب
cruelty U سوء رفتار
spontaneous behavior U رفتار خودانگیخته
affable <adj.> U خوش رفتار
elastic behavior U رفتار ارتجاعی
chilly <adj.> U سرد [رفتار]
frivolous U سبک رفتار
elicited behavior U رفتار فراخوانده
nonverbal behavior U رفتار غیرکلامی
collective behavior U رفتار جمعی
automatic behavior U رفتار خودکار
ambivalent behavior U رفتار دو سوگرا
learned behavior U رفتار اموخته
attitudes U روش و رفتار
attitude U روش و رفتار
fair shake <idiom> U رفتار درست
fal lal U رفتار فریفانه
target behavior U رفتار اماج
social behavior U رفتار اجتماعی
implicit behavior U رفتار نااشکار
brusqurie U خشونت در رفتار
overt behavior U رفتار اشکار
expressive behavior U رفتار بیانگر
covert behavior U رفتار نااشکار
etiquette U روش رفتار
misconduct U سوء رفتار
contact behavior U رفتار تماس جویانه
behavioral U وابسته به رفتار و سلوک
misbehaviour U بدرفتاری سوء رفتار
last word U بیان یا رفتار قاطع
consumer behaviour U رفتار مصرف کننده
behavior sampling U نمونه گیری از رفتار
skullduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
skulduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
well-behaved U خوش رفتار با ادب
well behaved U خوش رفتار با ادب
correctional custudy U روش اصلاح رفتار
locomotor behavior U رفتار جابه جایی
butch U خشن و مرد رفتار
sportmanship U رفتار و اخلاق انسانی
apopathetic behavior U رفتار گروه زاد
paternity U رفتار پدرانه اصلیت
to misbehave oneself U درست رفتار نکردن
discriminated operant U رفتار عامل افتراقی
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com